تجسم عمل، سه قسم است:
1- در دنيا: از قرآن استفاده ميكنيم كه سرنوشت و
سعادت يا شقاوت آدمي در اين دنيا مرهون افكار، گفتار و كردار اوست و ملكاتش براي
او سرنوشتساز است؛ يعني اگر افكار، سخن و كردار انسان صحيح و الهي باشد سعادتمند
و رستگار وعاقبت به خير خواهد شد و اگر ملكات رذيله بوده و گفتار، كردار و اعمالش
ناشايسته وغيرالهي باشد، شقاوت، عاقبت به شري و آتش جهنم گريبانگريش خواهد شد.
و من يشرك بالله فكانما خر من السماء فتخطفه او
تهوي به الريح في مكان سحيق»؛[1]
و هر كس به خدا شرك ورزد چنان است كه گويي از
آسمان فرو افتاده و مرغان شكاري او را ربودهاند يا باد او را به جايي دور افكنده
است.
شركت در اين جا شركت عملي است، يعني زندگي
انسانهاي فاسق و شقي، هرماه با ناراحتي وغم و غصه و توأم با وحشت و اضطراب است.
غم گذشتهها را ميخورند،از آينده نگراني دارند،هنگام خواب ، خوردن و در
موقعيتهاي ديگر،ه ميشه مضطرب و نگرانند.
اما انسانهاي خوب به عكس انسانهاي بد و پست، به
فرموده قران علاوه بر اين كه به بهشت ميروند در اين دنيا نيز يكي زندگي پاك و با
عزت دارند:
«من عمل صالحاً من ذكر او انثي وهو مومن فلنححيينه
حيوه طيبه و لنجزينهم اجرهم باحسن ماكانوا يعملون»؛[2]
هر كس- از مرد يا زن- كار شايسته كندومومن باشد
قطعاً او را با زندگي پاكيزهاي حيات حقيقي بخشيم و مسلماً به آنان بهتر از آن چه
انجام ميدادند پاداش خواهيم داد.
در سوره ديگر ميفرمايد:
«لا يزال الذين كفروا تصيبهم بما صنعوا قارعه او
تحل قريباً من دارهم»؛[3]
و كساني كه كافر شدهاند پيوسته به سزاي آن چه
كردهاند مصيبت كوبندهاي به آنان ميرسد يا نزديك خانههايشان فرود ميآيد.
افرادي كه كفر عملي دارند؛ مثلاً نماز نميخوانند،
روزه نميگيرند و خلاصه واجبات را ترك ميكنند و مرتكب محرمات ميشوند انسانهاي
شرور و ظالمند و به جامعه با عينك بدبيني مينگرند گفتار و كردارشان با مردم
ناشايسته و غير اسلامي است.
زندگي توأم با گناه، بدبختي و فلاكت است و نبايد
فريب وضع ظاهري آنها را خورد، چرا كه همين جاه و جلال ظاهري براي او نقمت و دردسر
است. قرآن ميفرمايدك
«فلا تعجبك اموالهم و لا اولادهم انما يريد الله
ليعذبهم بها في الحيوه الدنيا»؛[4]
اموال و فرزندانشان تو را به شگفتي و تعجب
نياورد،جز اين نيست كه خدا ميخواهد در زندگي دنيا به وسيله اينها عذابشان كند.
مال و رياست زماني خوب است كه خوشي و سعادت به
دنبال داشته باشد و انسان را عاقبت به خير نمايد، يعني در راه رضاي خدا به كار رود
و در روز حساب نجات بخش انسان باشد.
2- تجسم اعمال به معناي دوم هم اين است كه: اگر
كسي اهل بهشت است، عمل او است كه براي او بهشت پرنعمت شده است و اگر كسي اهل جهنم
است و مار و عقرب او را احاطه كرده، آن نيز همان اعمال اوست.
پيامبر اكرم(ص) فرمود:
الدنيا مزرعه الآخره؛
دنيا كشتزار آخرت است.
انسان در اين دنيا هر چه كشت كند، در عالم آخرت
همان را برداشت مينمايد و خلاصه اين كه نعمتهاي بهشت اعمال خود انسانهاست:
«كلوا و اشربوا بما اصلحتم»
بخوريد و بياشاميد آنچه را كه خود تهيه نموده و
فرستادهايد.
همچنين است آتش جهنم كه آن هم ساخته دست خود ما
است، زقوم و حميم را خود تهيه ميكنيم به جهنميان خطاب ميشود:
«فذوقوا العذاب ذلك بما قدمت ايديكم»؛[5]
بچشيد عذاب را، اين چيزي است كه خود تهيه كرده و
فرستادهايد.
3- نوع سوم تجسم اعمال، تبديل عمل به موجود متناسب
با عمل است؛ توضيح آنكه: مرحوم صدرالمتالهين(ره) در آسفار، تناسخ را رد ميكند؛
معناي تناسخ اين است كه يك عدهاي از فلاسفه، از روانشناسان و روانكاوان، مخصوصاً
كساني كه ادعاي احضار روح دارند، ميگويند: هر گاه انسان بميرد روح او بر جسم
ديگري منتقل ميشود. بنابراين قول،اكنون روح ما كه در اين جا نشستهايم روح
انسانهاي قبلي است و زماني كه از دنيا برويم روحمان به اجسام ديگري منتقل ميشود.
بعضي معتقدند كه اگر انسان بدكار باشد، روح او به
جسم حيواني يا آدم بدبختي، واگر خوشبخت، باشد روحش به يك حيوان خوبي كه براي مردم
نافع است منتقل ميشود، و اگر آدم خوبي باشد روحش به كالبد آدم مقدسي، خواهد رفت.
اين معناي«تناسخ» است. مرحوم صدرالمتالهين تناسخ را باطل ميكند و با مباني فلسفي
ميگويد: تناسخ محال است؛ يعني اگر چيزي بخواهد از فعل به قوه برگردد اين محال
است.
قرآن ميفرمايد: بعضي در قبر ميگويند:«ما را
برگردانيد تا آدم خوبي شويم» خطاب ميشود محال است كه برگرديد.
«قال رب ارجعون لعلي اعمل صالحاً فيما تركت»؛[6]
پروردگارا، مرا باز گردانيد شايد من در آن چه وانهادهام
كار نيكي انجام دهم. بعد ميفرمايد: اي انسان! تو برزخي داري كه روح تو تا روز
قيامت در عالم برزخ است.
مرحوم صدرالمتالهين از ديدگاه فلسفي ثابت ميكند
كه تناسخ محال است، بعد هم براي اثبات محال بودن تمسك به قرآن ميكند و
ميفرمايد:از قرآن يك تناسخ دقيق و لطيفي استفاده ميكنيم كه اين از شاهكارهاي
قرآن است، پس ادعاي كشف شهود ميكند و ميگويد در عالم كشف اين تجسم عمل به معناي
سوم ديده شده و آن گاه اقامه برهان ميكند.
تناسخي كه ملاصدرا ميگويد الآن مورد بحث ما است و
آن اين است كه اعمال ما براي ما ملكه ميسازد؛ يعني گفتار،كردار،تخيلها و افكار
ما برايمان ملكه ميسازد، آن ملكات وحالات هم براي ما هويت ايجاد ميكند؛ يعني اگر
اعمال، گفتار، پندار و افكار كسي نيك باشد ملكه خيرخواهي براي او درست ميشود و به
طور خودكار آدم خيرخواهي ميشود.
در روايات آمده است كه در روز قيامت وقتي وارد صف
محشر شدي، بعضي از انسانها را ميبيني كه مثل ماه ميدرخشند،يعني يك انسان كاملي
وارد محشر ميشود كه چشمها همه به او خيره ميشود، لذا اعمال خوب، عبادتها و
خدمت به خلق خدا براي شما ملكه و ملكه هم برايتان انسانيت ساخته و شما را در انسانيت
شكوفا كرده است. اما اگر گفتار شما در زندگي، نيش زدن و زخم زبان، استهزا،عيبجويي
و غيبت،تهمت، شايعه و دروغ باشد؛ يا كردار شما ظلم و جنايت باشد. اين ظلمها،
كمكم براي شما حالت ميسازد؛ يعني شما ديگر به طور ناخودآگاه حالت درندگي و
بدخويي پيدا ميكنيد. در اثر زيادي گناه- به قول روان كاوها- براي انسان حالت
ساديسمي پيدا ميشود به طوري كه از ظلم كردن لذت ميبرد.
آدمهاي متكبر كه تكبر در دلشان رسوخ كرده است به
صورت پلنگ، آنهايي كه سر و كارشان با فيلمها و موسيقيهاي مبتذل و با زنهاي همه
جايي و با جلسههاي فساد است به صورت ميمون،انسانهاي منافق به صورت روباه در
ميآيند. اگر كسي چشم بصيرت و ملكوتي داشته باشد در همين دنيا ميبيند كه فلاني
ميمون و آن ديگري روباره و سومي سگ است و .. .
ملاصدرا، روايتي در اسفار آورده است كه راوي
ميگويد:
روزي خدمت امام صادق() بودم، در حالي كه هر دو
طواف كرده بوديم در گوشهاي نشسته و به مطاف نگاه ميكرديم؛ خطاب به امام صادق(ع)
عرض كردم: يابن رسول الله! ما اكثر الحجيج!چقدر حاجي فراوان است! حضرت تبسمي كرده
و فرمودند:
ما اكثر الضجيج و اقل الحجيج؛[7]
حاجي كم است و سر و صدا زياد است.
در اين حين نفهميدم كه امام(ع) چه ميفرمايد، لذا
امام (ع) چشم ملكوتي به من عطا كردند وفرمودند: نگاه كن، از ميان انگشتان دست
مباركش به طرف مطاف نگريستم؛ ديدم كه آدم بسيار كم است و هرچه هست حيوان است، به
صورت هاي موش،گاو، پلنگ و خرگوش و .. .
روزي عايشه خدمت پيامبر اكرم(ص) نشسته بود كه زني
آمد و از پيامبر مسئلهاي پرسيد، پيامبر جوابش را داد، وقتي زن رفت عايشه غيبت او
را كرد و گفت: يا رسول الله چه زن كوتاه
قدي بود! تا غيبت كرد رنگ مبارك پيامبر تغيير كرد و فرمود:
عايشه! چرا غيبت كردي؟ چرا چيزي گفتي كه اگر نزد
خودش ميگفتي به او بر ميخورد، چرا شخصيتش را كوبيدي؟ زود استفراغ كن؛ در اين
هنگام، حالت استفراغ براي عايشه پيدا شد و مقداري گوشت گنديده از دهانش بيرون
افتاد، گفت: يا رسول الله! من گوشت نخورده بودم، اين چه بود؟!
حضرت فرمود: مگر قرآن نخواندهاي كه ميفرمايد:
«و لا يعتب بعضكم بعضاً ايحب احدكم ان ياكل لحم
اخيه ميتا فكر هتموه...»؛[8]
و بعضي از شما غيبت بعضي نكند آيا كسي از شما دوست
دارد كه گوشت برادر مردهاش را بخورد، از آن كراهت داريد...
قرآن ميفرمايد: روز قيامت پردهها كنار
ميرود:«فكشفتا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد»[9] آن كسي كه سگ است از الآن سگ
است،منتهي پرده رويش را پوشانده است وچشم ملكوتي نيست كه ببيند، روز قيامت چشمها
تيزبين و حقيقت بين ميشود و آن گاه خودش را ميبيند كه آدم است يا نه، ديگران همه
او را ميبينند كه آدم است يا نيست.
به فرموده قرآن داد و فرياد و خدا خداي بعضي از
جهنميان بلند ميشود و به آنان خطاب ميشود:«احسئوا فيها و لا تكلمون»[10] ؛ در آن
گم شويد و با من سخن مگوييد. عرب وقتي بخواهد سگها را از خود دور كند
ميگويد:«اخسوا»
روايتي است از امام حسين(ع) كه همين روايت از امام
سجاد(ع) نيز نقل شده است كه ميفرمايد:
اجتنب الغيبه؛ فانها ادام كلاب النار؛[11]
از غيبت بپرهيز، چرا كه آن،خورش سگهاي جهنم است.
استاد بزرگوار مار رهبر عظيم الشان انقلاب(ره) در
درسهاي اخلاقي خود حداقل سالي يك يا دو مرتبه اين روايت را به ما تذكر ميدادند.
آري، آن كه غيبت كند، چنين كاري برايش ملكه ميسازد واين ملكه او را به صورت سگ
ميكند. اين سگ در جهنم گرسنه ميشود و غذا ميخواهد، در اين حالت همان غيبتهايي
كرده؛ يعني همان گوشتهاي گنديدهاي كه خورده، در جهنم برايش غذا ميشود.
خوريهاي زشت، گرگ ميشودو انسان را در قبر
ميدرد. گرگها از كجا ميآيند و چه كسي آنها را دوست ميكند؟ آن ها نتيجه بد
اخلاقيها، ظلمها، جنايتها، رشوهها، رباها، مال مردم خوردنها و بالاخره
تجاوزها است.
قرآن ميفرمايد: دستهاي از مردم به صورت الاغ
وارد محشر ميشوند:
«و اما الذين شقوا ففي النار لهم فيها زفير و
شهيق»؛[12]
و اما كساني كه تيره بخت شدهاند در آتش فرياد و
نالهاي دارند.
يعني آناني كه شقاوت دارند، آنان كه در دنيا به
مردم، انسانيت ونسبت به خدا و اسلامشان بيتفاوت بودهاند، آنان شقي هستند و
شقيها به جهنم ميروند. سپس ميفرمايد شقيها به صورت الاغ محشور ميشوند«لهم
فيها شهيق و زفير» الاغ وقتي صدا ميكند آن لحظات آخر را «شهيق» و آه نالهاش
را«زفير» ميگويند، كسي كه در اين جا بيجا صدا ميكند، شخصيت ديگران را
ميكوبد،شايعه پراكني ميكند و بالاخره بدون استدلال ميشنود و بدون استدلال نقل
ميكند. همچون الاغي است كه بيجا عرعر ميكند.
قرآن ميفرمايد: انسانهاي لجوج، آنان كه زير بار
حق نميروند و گوششان به حرف حق بدهكار نيست، وارونه در صف محشر حاضر ميشوند،
يعني پاها بالا و سر روي زمين، همان گونه كه اين جا وارونه است آن جا نيز وارونه
است«و نحشرهم يوم القيامه علي وجوههم ثم بكم عمي..» اين گروه در حالي ميآيند كه
هم كورند، و هم كرد و هم گنگ، كسي كه حق وعدالت را نميتواند ببيند،كسي كه عدالت
وحق را ميبيند و پا روي آن ميگذارد روز قيامت اعمي و كور محشور ميشود، يعني
عملش مجسم ميگردد.
خلاصه اين كه بايد گفت: آخرت با دنيا يك سكه است و
دورو دارد، اين رو دنيا وآن رو آخرت، اين جا ظاهر است و آن جا واقع، اين جا مجاز
است و آنجا حقيقت. كسي كه اين جا سگ است و مردم را بيجهت ميآزارد، آنجا نيز سگ
است، كسي كه اين جا حالت درنده خويي دارد، آن جا گرگ محشور ميشود.
خلاصه مطلب اين كه بكوشيم با خدمت به مردم و
روانتر كردن كار آنها، حالت ملكه خدمتگزاري رد خود ايجاد كنيم و در قيامت،
اعمالمان به صورت نيكو و پسنديده، مجسم شود. براي كارگزاران و كارمندان اندوختن
زاد و توشه براي آخرت به اين است كه روند كارهاي اداري را سالم سازند و عناصر
مخربي چون رشوهخواري، برخورداري از امتياز ويژه، پارتي بازي، قانون شكني و
سهلانگاري دركار مردم را از ميان بردارند. در يك فضاي سالم اداري است كه ميتوان
به طور صحيح خدمت كرد و دوستان وهمكاران را به خدا و آخرت فراخواند. هر گامي كه در
اين جا برميداريم در واقع آجري از بناي شخصيت و هويت خود را ساختهايم.
پي نوشت ها:
[1]. حج(22)آيه31.
[2]. نحل(16)آيه97.
[3]. رعد(13)آيه31.
[4]. توبه(9)آيه55.
[5]. آل عمران(3)آيه182.
[6]. مومنون(23)آيه99.
[7]. بحارالانوار، ج27،ص181.
[8]. حجرات(49) آيه12.
[9]. ق(50)آيه22.
[10]. مومنون(40)آيه108.
[11]. وسائل الشيعه، ج8،ص600،ح16.
[12]. هود(11)آيه106.